دستاورد دوستی

تجربه ای از آقای حسن محسنی با29سال سابقه آموزشی

   در سالهای اولیه تدریسم، دانش آموزی داشتم که به شدت در درسهایش ضعیف بود و تصور من این بود که او حتما تنبلی می کند. پس در آن روزها برای حل این مشکل به تنها ایده ای که می اندیشیدم تنبیه بود. واز انواع شیوه های تنبیه برروی این دانش آموز استفاده کردم. اما متاسفانه بعد از گذشت چند ماه از سال تحصیلی هیچ پیشرفتی در درسهایش مشاهده نکردم.

   به همین خاطر تصمیم گرفتم مطالعاتی در این زمینه انجام دهم. یافته های علم روانشناسی به من آموخت برای حل این مشکل، این منم که باید تغییر روش و نگرش دهم. به همین خاطر از آن روز به بعد به آن دانش آموز نزدیک شدم و در دوستی را با او باز کردم. درحدی که در برخی از کارهایم از او مشورت می گرفتم. یا حتی در زنگ ورزش نیز همبازیش شدم. بسیاری از مسئولیت های کلاس را به اوسپردم. به گونه ای که علاقه شدیدی بین من و او ایجاد شد.

 

   بعد از این تغییر روش شاهد بودم که این دانش آموزدر تمام دروس پیشرفت چشمگیری کرد و خوشبختانه مسیر زندگیش عوض شد . رابطه دوستی ما همچنان ادامه دارد. درحال حاضر او از دانشگاه فارغ التحصیل شده و در یک اداره مشغول به کار است.

شهرک اعداد

مریم نقدی زاده از شهرستان بابل در پایه اول، 20 سال سابقه تدریس دارم.

 

   همه معلم ها تجربه های بسیار زیادی دارند چون در تماس با بچه ها هستند به نظر من معلم های ابتدایی تجربه های بیشتری دارند، چون وقتی می خواهند درس یا موضوعی را برای دانش آموزان قابل درک و فهم کنند سعی می کنند از روش های جذابی استفاده کنند، که ممکن است این روش ها را از جایی یاد گرفته باشند یا اینکه خودشان روش ها را ابداع می کنند و  در همان لحظه فی البداهه به ذهنشان می رسد.

   من یک شاگرد داشتم که اختلال یادگیری داشت و نمی توانست مفهوم اعداد را به خوبی یاد بگیرد.

   پس با خودم فکر کردم که باید راه حلی انتخاب کنم تا در ذهنش این مفهوم پایدار شود. عدد 1 تا 5 را می توانست ذهنی بشمارد اما در نوشتن خیلی مشکل داشت. مثلا 1 را به جای 2 می نوشت، 2 را به جای 3 می نوشت. برای اینکه کامل مفهوم اعداد را برای شاگردم توجیه کنم برای همه اعداد اسم انتخاب کردم. مثلا به 1 می گفتم مثل چوب خط یا مثل آدمی که خیلی لاغر است. به 2 می گفتن دوتا دندانه دارد و به عدد 3 می گفتم سه تا دندادنه دارد. به عدد چهار که رسیدیم با خودم فکر کردم که چه بگویم تا در ذهنش بماند به ذهنم امد که بگویم مثل آدمی که کله اش گرد است. و به ان بگو کله گرد. این توجیه ها باعث شده بود تا کامل یاد بگیرد و نیاز نبود که اسم هریک را موقع نوشتن یادآوری کنم. وقتی به 5 رسیدیم گفتن بعضی آدم ها هستند که خیلی چاق اند و شکم دارند این هست آدم چاقالو است. به 6 هم گفتم مثل آدم هایی که پاهای شان خیلی دراز است. قبل از اینکه عدد 7 را درس بدهم با خودم گفتن عدد 7 را چه بگویم؟ در شهر بابل برای شکار گنجشک ها از وسیله ای به نام ریزین استفاده می کنند که یک چوب هست و به آن لاستیک می بندند و سنگ لای آن می گذارند و پرتاپ می کنند، به بچه ها گفتم کی در خانه اش ریزین دارد یکی از بچه ها گفت که ما داریم و از او خواستم تا به کلاس بیاورد. و بعد به همه بچه ها نشان دادم که این ریزین شبیه عدد 7 است، پس به عدد 7 می گوییم ریزین. این دیگه خیلی برای بچه پایدار شد. چون همان شکل را برای بچه آوردم و نشان دادم کاملا در ذهنش رفت.

به 8 هم گفتم مثل کوه است. به 9 هم گفتم مثل آدم هایی که یک چشم دارند و دوتا چشم ندارند.

وقتی این مصداق ها را برای شاگردم گفتم خیلی برایش قابل درک شد و دیگه هیچ وقت اشتباه نمی کرد.و همه عددها را بدون اشتباه می نوشت. و این شاگرد من مادر بی سوادی داشت و خواهرانش هم مثل خودش بودند. و اختلال داشتند و هم چنین گیرایی خیلی ضعیفی داشتند. و من مجبور شدم که این روش را برایش به کار ببرم. که خوشبختانه نتیجه داد.

چراپاک کن؟

آموزگار: سید رحیم طالشی

پایه: اول دبستان

سابقه تدریس:25سال

سابقه تدریس در اول دبستان: 15سال

شهر:جویبار

 

  تجربه: از کارهای جالب و موفقیت آمیزی که در کلاس همواره انجام می دهم عدم استفاده از پاک کن در کلاسمی باشد. که این کار بخصوص در پایه های پایین تر به نظر من ضروری می باشد.  این کار من هم از طرف مسئولین مورد توجه قرار گرفت.

 از نظر من هرچه دانش آموزان از پاک کن کمتر استفاده کنند, دقت وتمرکز آن ها بالارفته و همچنان خوش خط تر می شوند. به طور مثال هرگاه بخواهند کلمه ای را بنویسند وقتی بدانند که نمی توانند خطای خود را اصلاح کنند, با دقت بیشتری می نویسند مثلا برای نوشتن کلمه (بابا) به دقت هجی کرده و می نویسند.

 

از نظر من پاک کن بر یادگیری تاثیر منفی می گذارد.

خمیازه؟

سید رحیم طالشی آموزگارپایه اول

        یکی از کارهایی که از همان اول مهر در کلاس شروع به انجام آن می کنم، مساله خمیازه کشیدن دانش آموزان است.
    درصورتی که شاگردی خمیازه بکشد با آن برخورد می کنم البته  نه برخورد بدنی بلکه با سیاست های خاص خودم آن هارا متوجه می سازم.
  از آن جایی که زیربنای رفتاری دانش آموزان در اول ابتدایی و پایه های پایین تر مشخص می شود، بیشتر اعمال تربیتی معلم باید در این سنین باشد.
    در اوایل مهر شاگردان با خواب آلودگی به مدرسه می آمدند اما بعد از یکی دو هفته این رفتار کاملا برایشان نهادینه شد که با خمیازه در این کلاس برخورد می شود. پس آن ها   هم به تدریج این رفتار را در خود خاموش کردند.
وقتی شاگردی خمیازه می کشد یعنی دقت و توجه او در آن لحظه کم است و به درس گوش نمیدهد و کلاس برایش ملال آور می باشد.

دیدین همه دانش آموزان

من حکیمه فغان پور، دبیر دین و زندگی دبیرستان های بابل هستم ، از دانشگاه الزهرا با مدرک لیسانس الهیات ،      فارغ التحصیل شدم و الان 24 سال ، سابقه تدریس دارم. حدود دو سال پیش، دانش آموزی داشتم که از نظر روحی دچار تنش هایی می شد، ناگهان عصبانی می شد و سر بچه های دیگر، داد می زد. برخلاف همکارانم که در دفتر مدرسه مدام از این دانش آموز گله می کردند و می گفتند بودنش در کلاس غیر قابل تحمل است، من نسبت به این دانش آموز کنجکاو شدم و نیرویی از درون مرا وادار می کرد که مشکلش را حل کنم..... به ذهنم رسید که او را در گروهی قرار دهم که بچه های قوی تری در آن بودند و از بچه های گروه خواستم کمکش کنند تا بتواند آیات را ترجمه کند، آنوقت از او ترجمه را می پرسیدم و با کوچکترین پیشرفتی، او را تشویق می کردم و فراوان از او تعریف می کردم. کم کم او خودش وارد کار شد و برای ترجمه و تمرین، داوطلب می شد. یک روز به بچه ها گفتم حدیثی در مورد نماز بیاورند، آن وقت این دانش آموز را که حالا  به  درس دین و زندگی علاقه نشان می داد، پای تخته آوردم و با تشویق های مکررم ،خوشحالی را در چشمانش می دیدم. نمره او که ابتدای سال از 10 پایین تر بود، در نوبت دوم به 17 رسیده بود و من از روحیه خوب و پیشرفت درسی اش، خوشحال بودم. او حالا مثل بچه های دیگر ، از بودن در کلاس ، راضی و آرام بود.